خانم کارآفرینی که یک شرکت 35 میلیارد دلاری رزرو آنلاین تاکسی را پایه گذاری کرد!

تبلیغات


نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    به وبلاگ خوش آمدید امیدوارم بتوانم شما را به موفق شدن در زندگی تان نزدیک تر کنم یاعلی

امکانات جانبی

تبلیغات

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 2339
    کل نظرات کل نظرات : 4
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 4

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 16077
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 51850
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 1608
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 5185
    آي پي امروز آي پي امروز : 5359
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 17283
    بازدید هفته بازدید هفته : 72259
    بازدید ماه بازدید ماه : 88002
    بازدید سال بازدید سال : 1152728
    بازدید کلی بازدید کلی : 1406185

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 13.58.203.255
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

چت باکس


    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

تصادفی

تبادل لینک

    تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رابطه ‍پول و موفقیت و آدرس 123movafagh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

    StevJoyday - Levitra Cialis Ou Viagra <a href=http://leviplus.com>levitra canada free shipping</a> Stendra In Canada Website With Doctor Consult Prix Levitra 10 Mg Posologie - 1398/6/30
    تندخوانی - بابت اطلاع رسانیتون ممنونم.
    پاسخ:خواهش می کنم از شما هم ممنونم نظرات خود را با ما به اشتراک می گذارید با تشکر - 1396/3/29
    فن بیان - ممنون بابت اطلاع رسانیتون.
    پاسخ:هدف ما ایرانی سربلند می باشد و ملتی که بتواند راه خود را به خوبی ادامه بدهد وهم چنین که نظر می دید و ما را در بهتر کردن این وبلاگ یاری می کنید - 1396/3/29
    مایلینو - با تشکر از سایت خوبتون و مطاب خوبی که قرار میدید.
    پاسخ:باسلام ما سعی می کنیم که دوستان در مسیر پیشرفت قرار بگیرند و زندگی بهتری داشته باشند و همین طور ایرانی بهتر ممنونم بابت نظرتون نظرهای شما به ما انگیزه ی خوبی می ده برای ادامه راه - 1396/3/11

تبلیغات

خانم کارآفرینی که یک شرکت 35 میلیارد دلاری رزرو آنلاین تاکسی را پایه گذاری کرد!

چند روز پیش، خانم جین لیو؛ رئیس شرکت "دیدی چوشینگ" که مالک بزرگترین پلتفرم رزرو آنلاین تاکسی در چین می باشد، اعلام کرد شرکتش به زودی عملیات شرکت "آبِر Uber" آمریکا در چین را تصاحب خواهد کرد. طبق گزارش ها این تلفیق به معنی شکل گیری شرکتی به بزرگی 35 میلیارد دلار می باشد!

یادآوری جمله معروف جک ما؛ موسس علی بابا بجاست:
eBay may Be a shark in the ocean, but I am a crocodile in the Yangtze river!”

شرکت "ای بی" ممکن است در اقیانوس یک نهنگ باشد، اما من یک کروکدیل در رودخانه یانگ تسه چین هستم!

"خانم لیو؛ که دختر آقای لیو چوآنژی موسس شرکت لنوو Lenovo می باشد، تا سال 2012 به مدت 12 سال با بانک سرمایه گذاری گلدمن سَکس همکاری کرد که در سال های آخر به عنوان مدیرعامل بخش آسیا فعالیت می کرد. پس از آن در ماه جولای 2014 به عنوان مدیرارشد اجرایی عملیات شرکت "دیدی دَچ" مشغول فعالیت شد و سپس این شرکت را با رقیب اصلیش یعنی "کوآیدی دَچ" تلفیق کرد که حاصل آن؛ پلتفرم تاکسی موبایل به نام "دیدی کوآیدی" شد که بعدا به "دیدی چوشینگ" در سال 2015 تغییر نام داد.

سامانه دیدی با بیش از 100 میلیون نفر کاربر و با 1.5 میلیون راننده و حضور در 300 شهر چین؛ روزانه 3 میلیون نفر را جابجا می کند!

"شرکت فست کمپانی، خانم لیو را به عنوان یکی از خلاق ترین افراد جهان در کار و کسب انتخاب کرد.همچنین مجله معتبر فورچون خانم جین را در لیست قدرتمندترین زنان دنیا و جزء 25 زن تاجر اثرگذار بازار چین اعلام کرد. از سوی دیگر، مجله کارآفرینی چین، خانم جین را در سال های 2013 و 2015 از رهبران عالی کار و کسب اعلام کرد."

نکات کلیدی خانم لیو برای اداره کردن یک شرکت برجسته و تاپ


1 رقابت را در آغوش بگیرید!
رقابت شما را قویتر می کند. ما عاشق رقابتیم چرا که این ما را متمرکزتر می کند.
زمانی که لیو دو غول بازار یعنی دیدی و کوآیدی را علیه آبر تلفیق کرد، موفق به جذب سرمایه گذاری هایی از سوی علی بابا، تِن سِنت، و اَپل گردید.

"لیو به شرکت دیدی چوشینگ کمک کرد تا یک سرمایه گذاری 1 میلیارد دلاری از شرکت اَپل دریافت کند."

"لیو تبلیغات منفی آبر علیه شرکت خود را "با نمک" می نامید!

2 تمرکزتان روی آینده را حفظ کنید!
متمرکز ماندن روی ماموریت شرکت بسیار مهم است. وقتی در رقابت هستید، شما در بازی موانع قرار دارید که فقط به تمرکز نیاز است. نه به پشت سر و نه به بغل خود نگاه کنید بلکه فقط نگاهتان را به جلو و چیزی که می خواهید بدست آورید متمرکز کنید.

3 علاقه ها و منافع شرکت و کارکنان را با یکدیگر هم تراز کنید!
شرکت های موفق، میان اهداف شرکت با اهداف کارکنان ارتباط ایجاد می کنند. اگر یک چیز باشد که من فراگرفته ام این است که چگونه می توان میان علاقمندی و منافع شخصی و شرکتی توازن و تراز ایجاد کنم. به عنوان مثال، در شرکت دیدی ماموریت ما این است که خدماتی راحت، مناسب و مقرون به صرفه ارائه کنیم. چگونه این را به هر کارمند ارتباط می دهیم؟ با ایجاد فضایی که در آن هر کارمند کارکردن را نوعی تفریح و معنا دار می بیند.

در اینجا مناسب است به سخن حکیمانه کنفسیوس اشاره کنیم:
"Choose a job you love, and you will never have to work a day in your life."

"شغلی را انتخاب کن که عاشقش هستی تا اینکه هرگز مجبور نباشی حتی یک روز در عمرت کار کنی!"
چرا؟
چون دیگه اون کار نیست بلکه تماما تفریحه!

4 شما یک پوست کلفت لازم دارید!
در بازار کار و کسب جهانی، سکسکه ها؛ دست اندازها و بالا و پایین شدن ها چه درحرفه و چه در امور فردی زیاد است! شما به یک دل قوی نیاز دارید تا همه چیز را ببلعید!


تاریخ ارسال پست: 8 / 9 / 1395 ساعت: 11:3 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

راننده تاکسی و مسافرش

یه روز سوارتاکسی شدم که برم فرودگاه درحین حرکت ناگهان یه ماشین درست جلوی ما از پارک اومد بیرون. راننده تاکسی هم محکم زد رو ترمز و دقیقا به فاصله چندسانتیمتری از اون ماشین ایستاد. راننده مقصر، ناگهان سرشو برگردوند طرف راننده تاکسی وشروع به داد و فریاد کرد. اما راننده تاکسی فقط لبخند زد وبرای اون شخص دست تکون دادوبه راهش ادامه داد. توی راه به راننده تاکسی گفتم: شما که مقصر نبودید و امکان داشت ماشینتون هم آسیب شدید ببینه و ما هم راهی بیمارستان بشیم. چرا بهش هیچی نگفتید؟ اینجا بود که راننده تاکسی درسی به من آموخت که تا آخر عمر فراموش نمیکنم. گفت: قانون کامیون حمل زباله. گفتم: یعنی چی؟ و توضیح داد: این افراد مانند کامیون حمل زباله هستن. اونا از درون لبریز از آشغالهایی مثل؛ ناکامی،خشم، عصبانیت، نفرت و... هستند. وقتی این آشغالها دراعماق وجودشان تلنبار میشه یه جایی برای تخلیه احتیاج دارن و گاهی اوقات روی شما خالی میکنند. شما به خودتان نگیرید، فقط لبخندبزنید، دست تکان دهید، برایشان آرزوی خیرکنید.

و ادامه داد:
حرف آخر اینکه آدمهای باهوش اجازه نمیدهند که کامیونهای حمل زباله، روزشان را خراب کنند.


تاریخ ارسال پست: 12 / 8 / 1395 ساعت: 10:24 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

شما مرغابی هستید یا عقاب؟

وقتي شما به شهر نيويورك سفر كنيد، جالب ترين بخش سفر شما هنگامي است كه پس از خروج از هواپيما و فرودگاه، قصد گرفتن يك تاكسي را داشته باشيد. اگر يك تاكسي براي ورود به شهر و رسيدن به مقصد بيابيد شانس به شما روي آورده است. اگر راننده ي تاكسي شهر را بشناسد و از نشاني شما سر در آورد با اقبال ديگري روبرو شده ايد. اگر زبان راننده را بدانيد و بتوانيد با او سخن بگوييد بخت يارتان است و اگر راننده عصباني نباشد، با حسن اتفاق ديگري مواجه هستيد. خلاصه براي رسيدن به مقصد بايد از موانع متعددي بگذريد.

هاروي مك كي مي گويد: «روزي پس از خروج از هواپيما، در محوطه اي به انتظار تاكسي ايستاده بودم كه ناگهان راننده اي با پيراهن سفيد و تميز و پاپيون سياه از اتومبيلش بيرون پريد، خود را به من رساند و پس از سلام و معرفي خود گفت: «لطفا چمدان خود را در صندوق عقب بگذاريد.»

سپس كارت كوچكي را به من داد و گفت: «لطفا به عبارتي كه رسالت مرا تعريف مي كند توجه كنيد.»

بر روي كارت نوشته شده بود: «در كوتاه ترين مدت، با كمترين هزينه، مطمئن ترين راه ممكن و در محيطي دوستانه شما را به مقصد مي رسانم.»

✈️من چنان شگفت زده شدم كه گفتم نكند هواپيما به جاي نيويورك در كره اي ديگر فرود آمده است. راننده در را گشود و من سوار اتومبيل بسيار آراسته اي شدم. پس از آنكه راننده پشت فرمان قرار گرفت، رو به من كرد و گفت: «پيش از حركت، قهوه ميل داريد؟ در اينجا يك فلاسك قهوه معمولي و فلاسك ديگري از قهوه مخصوص براي كسانيكه رژيم تغذيه دارند، هست.»

گفتم: «خير، قهوه ميل ندارم، اما با نوشابه موافقم».

راننده پرسيد: «در يخدان هم نوشابه دارم و هم آب ميوه.»

سپس با دادن يك بطري نوشابه، حركت كرد و گفت: «اگر ميل به مطالعه داريد مجلات تايم، ورزش و تصوير و آمريكاي امروز در اختيار شما است.»

آنگاه، بار ديگر كارت كوچك ديگري در اختيارم گذاشت و گفت: «اين فهرست ايستگاههاي راديويي است كه مي توانيد از آنها استفاده كنيد. ضمنا من مي توانم درباره بناهاي ديدني و تاريخي و اخبار محلي شهر نيويورك اطلاعاتي به شما بدهم و اگر تمايلي نداشته باشيد مي توانم سكوت كنم. در هر صورت من در خدمت شما هستم.»

از او پرسيدم: «چند سال است كه به اين شيوه كار مي كنيد؟»

پاسخ داد: « دو سال.»

پرسيدم: «چند سال است كه به اين كار مشغوليد؟»

جواب داد: «هفت سال.»

پرسيدم: «پنج سال اول را چگونه كار مي كردي؟»

گفت: «از همه چيز و همه كس،از اتوبوسها و تاكسي هاي زيادي كه هميشه راه را بند مي آورند، و از دستمزدي كه نويد زندگي بهتري را به همراه نداشت مي ناليدم. روزي در اتومبيلم نشسته بودم و به راديو گوش مي دادم كه وين داير شروع به سخنراني كرد. مضمون حرفش اين بود كه مانند مرغابيها كه مدام واك واك مي كنند، غرغر نكنيد، به خود آييد و چون عقابها اوج گيريد. پس از شنيدن آن گفتار راديويي، به پيرامون خود نگريستم و صحنه هايي را ديدم كه تا آن زمان گويي چشمانم را بر آنها بسته بودم. تاكسيهاي كثيفي كه رانندگانش مدام غرولند مي كردند، هيچگاه شاد و سرخوش نبودند و با مسافرانشان برخورد مناسبي نداشتند. سخنان وين داير، بر من چنان تاثيري گذاشت كه تصميم گرفتم تجديد نظري كلي در ديدگاهها و باورهايم به وجود آورم.»

پرسيدم: « چه تفاوتي در زندگي تو حاصل شد؟»

گفت: «سال اول، درآمدم دوبرابر شد و سال گذشته به چهار برابر رسيد. نكته اي كه مرا به تعجب واداشت اين بود كه در يكي دو سال گذشته، اين داستان را حداقل با سي راننده تاكسي در ميان گذاشتم اما فقط دو نفر از آنها به شنيدن آن رغبت نشان دادند و از آن استقبال كردند. بقيه چون مرغابيها، به انواع و اقسام عذر و بهانه ها متوسل شدند و به نحوي خود را متقاعد كردند كه چنين شيوه اي را نمي توانند برگزينند.»

شرح حكايت

شما، در زندگي خود از اختيار كامل برخورداريد و به همين دليل نمي توانيد گناه نابسامانيهاي خود را به گردن اين و آن بيندازيد. پس بهتر است برخيزيد، به عرصه پر تلاش زندگي وارد شويد و مرزهاي موفقيت را يكي پس از ديگري بگشاييد.

دنيا مانند پژواك اعمال و خواسته هاي ماست.

اگر به جهان بگويي: «سهم منو بده...»
دنيا مانند پژواكي كه از كوه برمي گردد، به تو خواهد گفت: «سهم منو بده...» و تو در كشمكش با دنيا دچار جنگ اعصاب مي شوي.

اما اگر به دنيا بگويي: «چه خدمتي برايتان انجام دهم؟»، دنيا هم به تو خواهد گفت: «چه خدمتي برايتان انجام دهم؟»


تاریخ ارسال پست: 24 / 7 / 1395 ساعت: 5:6 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ليست صفحات

تعداد صفحات : 468
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 468 صفحه بعد